هوایم

ساخت وبلاگ
دقیقاً ساعت هفت و چهل دقیقه صبح شیوا تماس گرفت،روز قبل باهم صحبت کرده بودیم و قرار داشتیم برویم دانشگاه که شیوا مدرکش را بگیرد،سری هم به کتابخانه ارمغان هنر بزنیم و ببینیم جزوه های درسی رسیده اند یا نه،با شیوا قرار گذاشته بودیم بعد از اتمام کارهایمان شروع کنیم به درس خواندن برای کنکور،حالا هم چنین شد،شیوا ساعت هشت رسید خانه ما،مامان با دکترش قرار ملاقات داشت،من و شیوا ملاصدرا پیاده شدیم،سارا هم قرار بود به ما بپیوندد،تقریباً چند ماهی بود سارا را ندیده بودم،دلتنگش بودم،اما شیوا را گاهی ملاقات می کردم،صبح در عین سرمای استخوان سوز آفتاب نور شدیدی داشت،همین طور توی خیابان قدم زدیم،از اتفاقاتی که توی این مدت افتاده بود برای شیوا میگفتم،بعد هم رسیدیم به همان مرکز کپی که شیوا کارهایش را تحویل بدهد،بعد هم مستقیم رفتیم دانشکده،طبق معمول امضاهای همیشگی و انتظار پشت درهای بسته،حدوداً دو ساعت توی دانشکده منتظر ماندیم،بابا تماس گرفت و با یک خبر ناگوار غافلگیرم کرد،گلناز بعد از چند سال دست و پنجه نرم کردن با سرطان بدخیم از میانمان رفت،احساس میکردم انگار چیزی از وجودم ناگهان بریده شد،هرچند نسبت فامیلی نزدیکی باهم نداشتیم اما این اواخر به دلیل احوال ناخوشی که داشت تقریباً انتظارش میرفت که هر لحظه،آخرین لحظه باشد،نگران بچه ها بودم،بیشتر نگران دخترش،هزاربار از جلوی چشمم گذر میکرد و یک رشته ای بین خو هوایم...
ما را در سایت هوایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : greenpetals بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 14:04

می دانی! چشمان زیبایی داری،در فرهنگ باستان مصر،چشم دریچه ای به سوی روح شناخته میشد،مصریان باستان عقیده داشتند اگر از چشم های یک فرد توانستید عبور کنید،پس حتما می توانید روح او را بشناسید،این یعنی اگر با تماشای چشمی از بعد فیزیکی آن خارج شدی و در یک دنیای جدید وارد شدی،به طور حتم روح او را شناخته ای.  آن اوایل که تازه کشف های تازه و کوچکی در زندگی داشتم،فهمیدم در ظاهر انسان به دو چیز بسیار عشق می ورزم،یکی چشم ها و دیگری دستها. در ارتباط هایم نیز به این دو حتی به صورت ناخودآگاه توجه میکنم و شاید طی یک زمان کوتاه ادراک و حواس به من گوشزد کنند که دستها و چشمان فرد مقابل قابل توجه هستن،یکبار توی یک دفترچه ی یادداشت نوشتم دستها قداست دارند،برای یک هنرمند،دستی که با آن پیانو می نوازد باید به کلاویه های پیانو خو گرفته باشد،باید ارزش آنها را دانست،البته تمام اینها شعار است،گودال های زندگی پیش بینی نمی شوند و ممکن است در یک لحظه ی کوتاه در گودال ها فرو بروی و آنقدر دست ها را در کصافط فرو ببری و در عمق گودال بروی،بعد هم با هزار بدبختی و با صدای کشیده شدن ناخن ها از گودال بیرون بروی و یک نفس تازه کنی،زندگی هر بار که یک خوشحالی به تو می دهد باید مثلا آنقدر به همه جای این خوشبختی بوسه بزنی که مبادا آن را از دستت بگیرد و تو را توی گودال بیاندازد،اما لحظاتی هستند که خالی هستند،نوار کاست های قدیمی هوایم...
ما را در سایت هوایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : greenpetals بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 14:04